بنظرم خیلی غریبه که چطور شبکه های اجتماعی تونسته برای آدمها جای وبلاگ، و نرم افزارهای کتابخوانی جای کاغذ و کتاب رو بگیره؟! خوبه برای هر از گاهی! ولی جایگزینی؟! آخه چطور؟! مثل این می مونه که یهو اکثریت ملت ایران نون پنیر چایی رو از صبحونه حذف کنن و جاش پن کیک با قهوه بخورن. آخه مگه چیزی چایی هم میشه؟! :)))
عشق من، وبلاگ من! کتابخونه ی من! چایی شیرین! :)))
خیلی خوب پیش رفتم. شمردم دیدم حدوووداً 53 کیس دیگه اونم فقط در کتاب گریم باقی مونده و تا بحال 67 کیس (باز هم فقط کتاب گریم) رو نوشته ام.
زندگی هم بد نیست. همه چیز داره کم کم خوب پیش میره. نمیدونم خیلی چیزها رو میتونم اینجا بنویسم یا نه. ولی اوضاع خوبه. خدا رو شکر میکنم.
همونطور که توی پینوشت پست قبلی اشاره کرده بودم، سعی کردم "درباره ی من" بنویسم. اما "درباره ی من"ام نیومد!! چه کار سختیه! باز بلاگفا یه فرم پیش فرض برای پروفایل داشت! اینجوری هر کاری کردم نتونستم چیزی بنویسم! نمیدونم چرا! من انشام بد نیست:) ولی انگار اینکه چه چیزایی رو مینویسی و چه چیزایی رو نمینویسی یکم ضایع است! حالا اگر فرم پیش فرض یا سوال داشت به چیزی! هوم؟ نمیدونم شایدم من بیخودی حساسیت نشون دادم.
خلاصه گذاشتم همون اولین جمله ای که اونجا نوشتم، همون بمونه!
الآن یه پلی لیست عتیقه رو از تو گنجه درآوردم فوت کردم، یه سطل خاک پاشید این ور اون ور، گذاشتمش خیلی باحاله! بعضاً اصلاً نمیدونم کی بوده این خواننده هاشون. ولی چه خاطراتی که دارن یکی یکی از قبر بیرون میان. (یذره وحشتناک شد فک کنم:/ ولی حسه خوبه کلا :).)
همینطوری که دارم مینویسم، بعد از چند تا جمله هی میگم: "اَاااا ایـــن!!!" :)
"جاش" میگفت بدم میاد از این آدمای الکی خوش.
ولی گاهی فکر میکنم، نه تنها الکی خوشی، بلکه حداقل وانمودش هم بد نیست.
حرف از آزادی که میشود،
برخی به یاد ت می افتند
چه جفایی بیش از این بنام آزادی؟
برخی محدوده اش را می گویند
چه ریاکاری بیش از این برای آزادی؟
برخی شاید فقط به یاد یک میدان می افتند
اما دایره را چه کار است با خط بی منتهای آزادی؟
ادامه مطلب
خیلی تو بهر(بحر؟) معنی آهنگها نمیرم. بجز یه استثنائاتی.
اینو توی یه وب شنیده بودم چند وقت پیش یادم هم نیس کجا. نمیدونمم چی میگه ولی بهر حال حسش خوب بود اون شب
بشوره ببره.
ادامه مطلب
دیشب خیلی زود خوابیدم و صبح خود بخود بیدار شدم. فکر کردم اذون زده ان. رفتم وضو بگیرم. در حال وضو یه لحظه با خودم گفتم نکنه هنوز چند دقیقه مونده به اذون؟ بد نبود اگه یه لیوان آبم می خوردم. ولی نههه اذون زده ن بابا!.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
درباره این سایت